متن کوتاه عاشقانه و احساسی همراه با عکس

کاش نمیگذشت آن لحظه که در آغوشت بودم ،

 کاش نمیگذشت لحظه ای که خیره به چشمانت بودم

دلم میخواهد همیشه در کنارم باشی ،

 سرت بر روی شانه هایم باشد و همزبان دل گرفته ام باشی

دلم گرفت وقتی که رفتی ،

 چگونه سر کنم لحظات دور از تو بودن را …

 جاگذاشته ام دلی

هرکه یافت

مژدگانی اش تمام “زندگی ام”

 

چــرا آدمـــا نمیـــدونن بعضــــــــی

وقتهــــا خـــــداحافـــــظ یعنـــــــی :

" نــــذار برم "

یعنـــــــی بــرم گــــردون

سفــــت بغلـــــم کـــن

ســـــرمو بچـــــسبـــون به سینــــه ت و

بگــــــو :

"خدافــــظ و زهــــر مـــار"

بیخــــــود کــــردی میگی خدافـــــظ

مگـــــه میـــذارم بــــری؟!!

مــــــگه الکیــــــــه!!!!"

چــــــــرا نمیـــــفهمـــــن نمیخــــــــوای بری؟!!!

چـــــــــرا میـــــــذارن بــــری...؟!!

شـبــهـــا زیــــر دوش آب ســــــــرد

 


رهــــا میکـــنـم بـغـــــض زخـــمـهــایــم را

 


در حالی که هــــمــــه میگویند :

 


خــوش به حـــالــَــش …

 


چه زود فــــــرامــــــوش کـــرد.

دوستت دارم !
گفتنش ساده است
شنیدنش هم
اما فهمیدنش
دشوارترین کارِ دنیاست این روزها
اما همین دشواری زیباست !
زیباست برایِ خاطرِ اطمینانِ دلت
که بفهمد
هر آواره ای عاشق نیست
هر رهگذری مجنون
و تو لیلیِ خاطره هایِ هرکس نخواهی بود !
دوستت دارم ساده ترین دشوارِ دنیاست
برایش باید از
من
گذشت
باید به
ما رسید
باید به
عشق
رسید

 

نمیدونم چرا وقتی این همه بازی تو دنیاست!
ادمها بااحساس هم بازی میکنند!!!

روزگار قریبیست نانوا هم جوش شیرین می زند، بیچاره فرهاد

بعضی وقتا انقد از آدمابدم میاد که آرزو می کنم کاش انسان نبودم


بعضی وقتا انقد از زندگی و مسیر یکنواختش خسته میشم که

از قصد خودمو به درو دیوار مسیر میزنم تا یه تنوعی بشه

بعضی وقتا انقد دلم میشکنه که حتی خورده شیشه هاشم نمیشه جمع کرد

بعضی وقتا انقد تنها میشم که واسه فرار از هیاهوی سکوت اطرافم دوست دارم بمیرم

الان هم یکی از همون بعضی وقتاست  الان همه اون بعضی وقتا باهم اومدن سراغم

دیگه تحمل ندارم  داغونم  دارم دیونه میشم

هرروز بیشتر از دیروز از خودم بدم میاد

واسه فرار از خودم هر جایی حاضرم برم حتی جهنم

 

 

دستای من سرده یعنی که من تنهام

یعنی ازت دورم یعنی تورو میخوام

دستای من سرده یعنی که دل تنگم

یعنی برای تو با گریه میجنگم
 
به عشق تو قسم به جون تو
 
میمیرم واسه چشمای قشنگت

 

 

سخت است درک کردن پســ ـری که غــ ـــم هایـــــ ـش را

خودش میـــ ــداند و دلش ...

که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند ؛

که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش ...

بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ... و هیــــــ ـــــــــ ــــــچکس

جز همان پســـ ـــر  نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ...

که چقدر میـــــــــ ـــــــ ـــــترسد ... از باخـــــــــ ــــــــتن ...

از اعتــــ ــــــ ــــــمادِ بی حاصلش ...

از یــــــ ـــــــــ ــــــخ زدن احساس و قلبــــــ ـــــــ ــــش ...

از زندگــــــ ـــــــــــ ــــــی

 

دارم از غصه میمرم

خدایا کاری کن که برگرده

این بار قدرشو میدونم

این بار میگم که دوسش دارم خدایا ...

 

 

من که باورم نمیشه رفتی از توخاطراتم

 

من که گفتم تا همیشه تا جهنمم با هاتم

باورم نمیشه کارات این تو اون ادم قبلی نیست

من ساده , فکر میکردم کسی جز من تو دلت نیست

 




 

این روزا همه ی رویا و آرزوم این شده ؛

 

این که توی بحث فقط سکوت کنم...

 

فحشاش رو بده...حرفاشو بزنه...

 

منم بشنوم و به جون بخرم...

 

تموم که شد...

 

برم بغلش کنم ...

 

گریه کنم...

 

حرفی نزنم...

 

فقط و فقط عمل کنم....

بگم: با من نجنگ ....من عاشقتم...

 

باز این غم ِ پُرحرف آمد …
چیزهای غمناک می‌گوید ! حوصله ندارم ،
می‌گویم: نگو ..
مراعات نمی‌کند !
از جا می‌جـَهـَـم ،
یقه ‌اش را مُشت میکنم ،
به دیوار میچسبانمش ، غمگین نگاهم می‌کند
بس که غمگین است !
دلم برای غمَم می‌سوزد .. رهایش می‌کنم بـِــرَوَد .. گریه می‌کند.. میرود..
عجب حکایتی است !

 

 

 


اگر فاصله ها باعث بشه نتونم ببینمت مهم نیست !

” حس داشتنت ” به قشنگیه دیدنته .

 

 

 

وقـتی از چـشمِ کـسی بیُــفتی ،
مثلِ یــک قـــطره اشک ..
دیگه فــرقـی نمیــکنه کجـــا بـــاشی !؟

گوشه ی چشم ..
رویِ گونه ..
و یا ..
رویِ خــاک !
تـــو دیـگه چــکیــدی…

 

 

گاهـے وقتها نوشتنت نمے آیـــ?..

 

قــ?ـم ز?ن را هم دوست نــ?ارے…

 

از حرف ز?ن با ?یگران حالت به هم میخور?..

 

خسته نیستے…

 

اما انگـــآر تا ?لت بخواهــ? غمـــ دارے…

 

بعضے وقتها

قـــ?رے ارامش ذهنے و خیــال رآحــتـــــ آرزویتــ استـــ

 

 

 آرومتر تکونش بدین
.
"مرگ مغزی" شده !
.
باید زودتر دفن بشه !
.
چیزی برای اهدا هم نداره !
.
تا همین چند شب پیش زنده بود !!!
.
خودم دیدم

کسی لِهش کرد و رفت . . .

.
.
.
.
.
.
.
" احساسم و میگم "

 

 

لباسی از جنس نوازش مردانه میخواهم

چه حریریست این پوشش اغوش....

 

 

بـا مـن بمــان...

آنان که رفتنشان را طاقت آوردم


تــــو "
نـبـودنــد....

 

 

 

خط به خط تمام گفتــــه هایم را...

خواســـته هایم را...

امــــــــــا...

امـــــا ... برای دیگری

عزیــزم چه زیبـا اجـــرا میکنـی ...

 

سلامتی اون کسی که داشت میرفت

 گفتم نـرو نمیتونی فراموشم کنی

 برگشــت نـگــام کرد

گفتم دیدی نمیتونی

گفـت: ببخشید شمـــا ؟

 

 

"مــن"

 به دنــبال

 "تــويي" مي گــشت

بــراي " مــــــا " شــدن

 دريــغ که 

 بــازي را

"او" بــــرد....

 

 

هَرکســــــــ یا  " شبـــ"  میمیرد یا " روز "


امــــــــا منــــــــ ...


" شبــــــانهــــ روز "


 
گفتی که دنیا را پر از غم دوست داری  پس مطمئن هستم مرا هم دوست داری

 

گفتی نمی خواهی ببارم عشق ، اما شعر غریبی را که گفتم دوست داری...

 

 

 

آره من اونم که گفتم واسه چشم تو دیوونم

آره من قول داده بودم تا تهش باهات بمونم

ولی پس دادی نگامو زیر رگبار غرورت

من فقط یه کم شکستم ، خوب نگام کنی همونم. . .

تو ميري تنهام ميزاري

 نميبيني گريه هامو

 نديدي دلم شكسته

نميشنوي تو صدامو

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

چه روزایی باهم داشتیم

ولی تموم شدند دیگه

دیگه باید جدا باشیم

اینو تقدیرمون میگه

 

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

بی تو تنها گریه کردم تو شبای بی ستاره

 انتظار تو کشیدم تا که برگردی دوباره

 در غروب رفتنت ، لحظه هایم را شکستم

 زیر بارون جدایی با خیال تو نشستم

 پشت شیشه روز و شب ، دل به بارون می سپارم

 من برای گریه هام ، چشمه ها رو کم می یارم

 انتظار با تو بودن منو از پا درمیاره

 ترس از این دارم که بی تو ، تا ابد چشام بباره

 

در این شبهای دلتنگی که غم با من هم آغوشه

به جز اندوه و تنهایی کسی با من نمی جوشه

کسی حالم نمی پرسه کسی دردم نمی دونه

نه هم درد و هم آوایی

با من یک دل نمی خونه

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

می دونم دلت گرفته

من برات سنگ صبور 

چی شده تنها نشستی 

مثل تو از همه دورم 

واسه من زندگی سرده

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

 

پر تشویشمو حال خود نمیفهم

دلم تنگ است

برای آن نگاه شوخ و شیطانت

برای آن حس غریب چشمانت

نمیدانم اگر اینگونه دلتنگم

دل تو پس چرا اینسان آرام است

!!!!!!!!!!

 
دلم تنگ است 

بسان قایقی گم گشته در دریا 

پر از ترس است 

نمیدانم کجا بودم کجا هستم 

مقصد نامعلوم است 

در این آشفته بازار 

به دیدار تو مشتاقم

دیدی دلم شکست

دیدی که این بلور درخشان عمر من

بازیچه بود؟

دیدی چه بی صدا دل پر ارزوی من 

از دست کودکی که ندانست قدر ان 

افتاد بر زمین 

دیدی دلم شکست؟

توکوچ کردی و با یادها رفتی

نسیم بودی و همراه بادها رفتی

میان وسعت هنگامه سپیده سرخ

طلوع کردی و بامداد رفتی

به ارتفاع بلندی که تا خدا می رفت

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست 

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن 

گفتی که نه، باید بروم حوصله ای نیست 

پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف 

تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست 

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت 

جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست 

رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت 

بگذار بسوزد دل من مساله ای نیست


از روی کینــه نیــسـت اگــر خـنجــر بــه سـینــه ات مــی زننــد

ایـن مردمــــان تنـــها بــه شــرط چاقـــو

دل می برنـد


هنوز هم وقتی باران می آید

تنم را به قطرات باران می سپارم

می گویند باران رساناست

شاید دست های من را هم به دست های تو برساند


اگه کسی رو دوست داشته باشی

 نمی تونی تو چشماش زل بزنی

نمی تونی دوریش رو تحمل کنی

نمی تونی بهش بگی چقدر دوستش داری

نمی تونی بهش بگی چقدر بهش نیاز داری

برای همینه عاشقا دیوونه می شن

 

کمرم را دیدی؟

نترس چیزی نیست…!

اینها فقط جای خنجرند، من نفهمیدم در رفاقت چه شد!!

تو مواظب باش