جای خالی...

جآی خآلیِ تُو رآ بآ عَروسَکی پُر کَردِه اَم
هَمآنَند تُوست
مَرا دوست نَدآرَد
دِلَش بَرآیَم تَنگ نِمی شَوَد
اِحسآس نَدارَد
اَمآ هَرچِه هَست، دِلَم را نِمی شِکَنَد.

 

چــرا مــرا بـه شهــربآزی آوردی ؟ مــن اصـلآ بازی کــردن بـلد نیســتم ...

بــآخــتن کــه بــه رخ کــشیــدن ندارد ! خـــدایـــآ بــه مــن نخــــند !!!

بعضی وقتا بدجوری بغضم میگیره...
امشب باز دلتنگم...
خستم...
امشب با بغضی آمده ام که...
تمام واژهایم را خیس میکند...
باز هم مثل همیشه ...
آمده ام بنویسم...
شاید بغض هایم را در نوشته هایم خالی کنم...
آمده ام بنویسم دوستت دارم و خواهم داشت...
نوشتن بعضی چیزها از گفتنشان ساده تر است...
تو نیز برو...
سر راه خوشبختیت قرار نمیگیرم...
نمیدانم چرا قسمت نشد حتی دستهایت را بگیرم...
نمیدانم چرا حکمت خدا با خواسته های دلمان یکی نیست...
حس عجیبی دارم...
مانده ام سر دوراهی...


برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

چـــــــقد  خوبــــــــه

بعـــــضی از ادمـــــــا بدونن

که اگر چیـــــــزی رو به روشـــون

نمیاری "از سادگــــی نیست"

شاید دیگه اونقدر واست مهــــــم

نیستــن که روشون حســــــاس

باشــی ...

 

 داستان من و تو از آنجا شروع شد که پشت شیشه ی بی جان مانیتور به هم جان دادیم ... !

با دکمه های سرد کیبرد ، دست های هم را گرفتیم و گرمایش را حس کردیم ...!

با صورتک ها ، همدیگر را بوسیدیم و طمع لب هایمان را چشیدیم ...!

آهنگی را هم زمان با هم گوش کردیم و اشک ریختیم ...!

شب بخیر هایمان پشت خط های موبایلمان جا نمی ماند ...!

امروز داستان برگشت ...

آغوش هایمان واقعی ، بوسه هایمان حقیقی ، اما با این تفاوت که دیگر من و تو نبودیم ، هر کداممان یک "او" داشتیم ...!

پشت شیشه ی سرد مانیتورم ، دلم لک زده برای یک صورتک بوسه ....!

لک زده برای یک آهنگ همزمان ...

لک زده برای یک شب بخیر ...

شب بخیر...!!

دفترش را بگشا ای نسیم! میخواهم بدانم جاییگاهم برایش چیست؟!

چقدر دردناک!

همه ی ستاره های وجودم در صفحه های آسمان دفترش حرف خط خورده ای

تار است! پاک کن بی احساسیش مرا از مشق های شب آسمان دفترش پاک میکند

و اگر پاک نشوم خط میزند!

ازنظرش...ازبرایش تمام شده ام!

غروب میکنم بی صدا...

تا صدای سکوت غروب کردنم آزارش ندهد!

بی صدا...باسکوت...!

 

باید زمین گذاشت قلم هایی را که زندگی را مرگ مینویسد!

 

دیگر سلاح سرد شعرهای فصیح عاشقی کارساز نیست!

 

اینجا با این دل های سخت حتی از انفجار ماه هم تعجب نباید کرد!

 

تقصیر عشق بود همه چیز!

 

باید به بی گناهی دل اعتراف کرد!

 

وسعت درد فقط سهم من است 
 باز هم قسمت غم ها شده ام 
دگر آیینه ز من با خبر است 
 که اسیر شب یلدا شده ام 
من که بی تاب شقایق بودم 
 همدم سردی یخ ها شده ام
 کاش چشمان مرا خاک کنید 
 تا نبینم که چه تنها شده ام


نه مهربانی تو را میخواهم ، و نه دلسوزی های تو را
نمیبخشم آن قلب بی وفای تو را
بگذار در حال خودم باشم
به تنهایی بیشتر از تو ، نیاز دارم
پس بگذار با تنهایی تنها باشم
در خلوت خویش با غمها باشم
نمیخواهم دوباره بازیچه دست این و آن باشم

نترس…

اگر هم بخواهم از این دیوانه تر نمی شوم

گفته بودم بی تو سخت می گذرد بی انصاف

حرفم را پس میگیرم…

بی تو انگار اصلاً نمی گذرد…

تو ميري تنهام ميزاري

 نميبيني گريه هامو

 نديدي دلم شكسته

نميشنوي تو صدامو

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

توکوچ کردی و با یادها رفتی

نسیم بودی و همراه بادها رفتی

میان وسعت هنگامه سپیده سرخ

طلوع کردی و بامداد رفتی

به ارتفاع بلندی که تا خدا می رفت

میان آمدن و رفتن مانده ام

بی تو، نه پای رفتنی است و نه

حوصله ی برای ماندن . . .

درد دارد

 وقتی همه چیز را میدانی

 و فکر میکنند نمیدانی

 و غصه میخوری که میدانی

و میخندند که نمیدانی

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comدرد دارد!بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comوقتی می رود…بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comو همه می گویند:بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comدوستت نداشتبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comو تو نمی توانی به همه ثابت کنیبهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.comکه هر شببهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com با عاشقانه هایش خوابت می کرد!بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com


 نه مهربانی تو را میخواهم ، و نه دلسوزی های تو را
نمیبخشم آن قلب بی وفای تو را
بگذار در حال خودم باشم
به تنهایی بیشتر از تو ، نیاز دارم
پس بگذار با تنهایی تنها باشم
در خلوت خویش با غمها باشم
نمیخواهم دوباره بازیچه دست این و آن باشم

درد.....
 
ایــــــن روزهــــــــــا

هـــــــر نفـــس ،

בرב اســـت ڪه مــے ڪشـــم !!!

اے ڪـاش یا بـــــــــــوבے ،

 یـــــا اصـــلا نبوבے !!!

ایـــــن ڪه هســـــــتــے

 و ڪنــــارم نیســــــــتــے ...

 

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت

زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت

چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم

آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت

روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود

مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد

پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت

 

چقدرسخته منتظره بهارباشي زمستون از راه  

برسه

چقدر سخته از ديدنش خوشحال بشه 

ولي اون ناراحت

 


 

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

 

قدم های هنوز میلغزند

التهابیست میان ماندن و رفتن
زمزمه لب هایم ساز خداحافظیست
سوسوی نگاهم به دور دست هاست
در دهکده ی دل جای برای ماندن نیست
ویران شده ایست متروک و بی صدا
گاه گاهی صدای حق حق بارانی به پا میکند
اینجا در همسایگی خدا باید برای به اوج رسیدن پرید

امشب نمازم بیشتر از همیشه طول کشید!

دلیلش را نفهمیدم

شاید برای سلامتی ات بیشتر دعا کردم!

و یا شاید

برای برگشتنت

مهم نیست کدام است

من برای داشتنت “خدا، خدا” کرده ام

 یادت هست…؟!

روزی پرسیدی این جاده کجا می رود…؟!

و من سکوت کردم… دیدی…!

جاده جایی نرفت…!

آن کــــــــه رفت، تـــو بودی

تنهایى یعنى توى اتوبوسى که همه صندلى ها

دو نفره هست، تنها صندلى اى که یک نفره

 

هست مال من باشه

 

 


اینقدر ورق های زندگیم را بهم نریز…!حکم همان دل است

عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم؛ بعد از گذشت چند ساعت

به کلاهبرداری! بعد از چند روز به دوستی! بعد از چند ماه به همکاری! بعد از چند سال

به همسایه ای… اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم! دیگر وقت آن رسیده که

اعتمادی فراتر آنچه می بایست را به او ببخشیم


 

 شاید میان این همه “نامردی” باید شیطان را بستایم که دروغ نگفت، جهنم را به جان

 

خرید اما تظاهر به دوست داشتن آدم نکرد

 

دلیل ناراحتیت را فهمیدم، دلم گرفت، خواستی خطت را خاموش کنی تا “آرام” شوی اما

کاش می فهمیدی من “نــاآرام” خواهم شد… روشنش کن لعنتــــــــــــــــی

روزی خیانت به عشق گفت: دیدی؟ من بر تو پیروز شده ام

 

عشق پاسخی نداد، خیانت بار دیگر حرفش را تکرار کرد، ولی باز هم از عشق پاسخی نشنید

خیانت با عصبانیت گفت: چرا جوابی نمی دهی؟سپس با لحنی تمسخر آمیز گفت: انقدر بار

شکست برایت سنگین بوده است که حتی توان پاسخ هم نداری؟عشق به آرامی پاسخ داد: تو

پیروز نشده ای خیانت گفت: مگر به جز آن است که هر که تو آن را عاشق کرده ای

من به خیانت وا داشته ام؟

عشق گفت: آنان که عاشق خطابشان می کنی بویی از من نبرده اند

چرا که عاشقان هرگز مغلوب عشق نمی شوند

روزی خیانت به عشق گفت: دیدی؟ من بر تو پیروز شده ام

 

عشق پاسخی نداد، خیانت بار دیگر حرفش را تکرار کرد، ولی باز هم از عشق پاسخی نشنید

خیانت با عصبانیت گفت: چرا جوابی نمی دهی؟سپس با لحنی تمسخر آمیز گفت: انقدر بار

شکست برایت سنگین بوده است که حتی توان پاسخ هم نداری؟عشق به آرامی پاسخ داد: تو

پیروز نشده ای خیانت گفت: مگر به جز آن است که هر که تو آن را عاشق کرده ای

من به خیانت وا داشته ام؟

عشق گفت: آنان که عاشق خطابشان می کنی بویی از من نبرده اند

چرا که عاشقان هرگز مغلوب عشق نمی شوند

 

از روی کینــه نیــسـت اگــر خـنجــر بــه سـینــه ات مــی زننــد
ایـن مردمــــان تنـــها بــه شــرط چاقـــودل می برنـد
تعداد صفحات : 6
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد