عـــــــلـــــــی جـــــون

بی تو تنها گریه کردم تو شبای بی ستاره

 انتظار تو کشیدم تا که برگردی دوباره

 در غروب رفتنت ، لحظه هایم را شکستم

 زیر بارون جدایی با خیال تو نشستم

 پشت شیشه روز و شب ، دل به بارون می سپارم

 من برای گریه هام ، چشمه ها رو کم می یارم

 انتظار با تو بودن منو از پا درمیاره

 ترس از این دارم که بی تو ، تا ابد چشام بباره

 

چه روزایی باهم داشتیم

ولی تموم شدند دیگه

دیگه باید جدا باشیم

اینو تقدیرمون میگه

 

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

 

پر تشویشمو حال خود نمیفهم

دلم تنگ است

برای آن نگاه شوخ و شیطانت

برای آن حس غریب چشمانت

نمیدانم اگر اینگونه دلتنگم

دل تو پس چرا اینسان آرام است

!!!!!!!!!!

می دونم دلت گرفته

من برات سنگ صبور 

چی شده تنها نشستی 

مثل تو از همه دورم 

واسه من زندگی سرده

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

در این شبهای دلتنگی که غم با من هم آغوشه

به جز اندوه و تنهایی کسی با من نمی جوشه

کسی حالم نمی پرسه کسی دردم نمی دونه

نه هم درد و هم آوایی

با من یک دل نمی خونه

برای مشاهده ادامه مطلب این پست اینجا را کلیک کنید

تعداد صفحات : 81