اما ...
اما عزیز خسته و داغدار من ...
با همه اشتیاقم
بگذار در سوادی با تو بودن بمانم
بگذار هیچ جلوه ای از زمین در تصویر عاشقانه و خدایی خیال من نباشد
بگذار در اشتیاق دیدار تو بمانم ...
بگذار نفسهایم در ارزوی دیدار تو به شماره افتد ...
بگذار همه ان چیزهایی که خدا بی حضور مادی تو
بر من بخشیده است ... دست نخورده بماند
بگذار لطافت انتظار را در سینه پر اندوه خود
به تمامی لمس کنم ...
بگذار در افقهای خیالم را برای دیدار تو
به نظاره بنشینم ...
بگذار خلوتگاه درونم با هاله ای از نور خدایگونه روحت پوشانده شود ...
بگذار در حسرت دیدار تو بمانم ...
بگذار سوز و گداز سینه ام ...
پر جوش بماند ...
بگذار پر التهاب بمانم ...
بگذار همیشه و برای ابد ...
دلتنگ تو بمانم ...