عـــــــلـــــــی جـــــون

دیگه دیره واسه موندن دارم از پیش تو میرم

جدایی سهم دستامه که دستاتو نمی گیرم

تو این بارون تنهایی دارم میرم خداحافظ

شده این حس تقدیرم چه دلگیرم خداحافظ

دیگه دیره دارم میرم چقد این لحظه ها سخته

جدایی از تو کابوسه شبیه مرگ بی وقته

دارم تو ساحل چشمات دیگه اهسته گم میشم

برام جایی تو دنیا نیست تو اوج قصه گم میشم

دیگه دیره دارم میرم برام جایی تو دنیا نیست

به غیر از اشک تنهایی تو چشمم چیزی پیدا نیست

باید باور کنم بی تو شبیه مرگ تقدیرم

سکوته من پر از بغضه دیگه دیره دارم میرم

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست

 

 
باز دلم از این هوای نه سرد و نه گرم پاییز گرفت فصل خزان است و من باز مثل همیشه دلم برات تنگ شد بگو کجایی ..
کجا باید دنبال رد پایت بگردم اصلا دلت برای جایی که روزی برای تو" وطن بود تنگ میشه یا نه اصلا دلت برای من تنگ میشه ؟؟؟
دلم می خواست بعد ان همه دل دلی که برای رسیدن به تو"می کردم حالا در اغوشت باشم نه اغوش تو" خیلی برام زیاده حداقل شعر هایی که برایت فرستادم را می خواندی و ته دلت به من می گفتی دوست دارم...
عزیز جانم! باز با من حرف بزن بگو که هنوز دلت پیش منه..کمی انصاف داشته باش قهر نکن ..
چقدر دلم برای روزهایی که تو" در ایران بودی و من دزدکی به عکست نگاه می کردم تنگ شده ..
هر جایی که هستی ارزو می کنم خوش باشی و هرگز به یاد من نیفتی اگر چه دلم برایت تنگ شده برایت ارزوی خوشبختی می کنم..
از صمیم قلب برات می میرم؟!

 

 

تعداد صفحات : 81